آرشیداآرشیدا، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 25 روز سن داره

دخترم هدیه ای از جانب خدا

چهارده ماهگی

  این روزهافشار کار روی من خیلی زیاد بود و بعضی وقتها احساس می کردم بیشتر از حد توانم کار می کنم. بچه داری ، خونه داری و کار بیرون حسابی توانم بریده بود البته باز خدا رو شکر که اینقدر سرم شلوغه که وقت نمی کنم بشینم و فکرو خیال کنم. فقط دلم بیشتر اوقات برای آرشیدای نازم می سوخت که اینقدر در محل کارم خسته می شدم که وقتی میومدم خونه اونطوری که باید براش وقت نمی ذاشتم. آرشیدا بزرگتر شده بود و شیطونتر حتی بازیهاش هم به نسبت قبل فرق کرده بود دوست داشت وقتی بازی می کنه پیشش بشینی و باهاش بازی کنی همه تلاشم رو می کردم تا کمبود صبح تا عصر که پیشش نبودم جبران بشه اما آرشیدا انرژیش 3 برابر من بود و واقعا بعضی اوقات کم میاوردم ولی سعی می کرد...
16 مهر 1393

سیزده ماهگی و از شیر گرفتن آرشیدا

آخر شهریور بود و من قصد داشتم حالا که هوا داشت رو به خنکی می رفت آرشیدا رو کم کم ازشیر بگیرم. می دونستم که یکم زوده و همه می گفتن تا 5/1 سالگی باید شیر خورد ولی با توجه به اینکه سرکار می رفتم آرشیدا در طول روز شیر نمی خورد و شبها هم فقط از روی عادت چند تا مک می زد و می خوابید و شیر خوردن مکرر باعث می شد که دیگه غذا نخوره الان که 13 ماهش تموم شده و وارد 14 ماهگی شده شیر من به تنهایی جوابگوی نیازش نبود و باید فرصت برای خوردن غذا بیشتر پیدا می کرد. معمولا پزشکها توصیه می کنند که از یکسالگی به بعد کودک سر سفره پدر و مادر نشسته و از غذای آنها استفاده کند و به غیر از ادویه جات کودک مجاز به خوردن تمامی غذا ها و مزه ها می باشد آرشیدا هم بسیار مشت...
2 مهر 1393
1